انرژیخیز بودن ایران به جای تبدیل شدن به یک نقطه قوت در سرنوشت کشور به نقطه ضعفی تبدیل شده است که نه تنها باعث بروز مشکل در نسلهای آینده خواهد شد بلکه در روزگار کنونی نیز شاهد بروز چالشهای مختلفی در این زمینه، از قطعی برق گرفته تا افزایش مشکلات محیط زیستی در کشور هستیم. عدم کارایی فنی و اقتصادی مصرف انرژی و هدر رفتن قریب به یک سوم ازکل انرژی و مشکلات زیست محیطی ناشی از آن، مدیریت مصرف، افزایش بازده و بهرهوری انرژی را بیش از پیش ضروری میکند. این درحالی است که به گفته یک تحلیلگر بخش انرژی در ایران به جای مدیریت مصرف انرژی، میزان تولید انرژی افزایش یافته که به تبع آن میزان شدت انرژی در ایران بر خلاف اکثر کشورهای جهان روز به روز بیشتر درحال افزایش است.
به گزارش مثلث انرژی به نقل از هفتهنامه نفت جنوب، نصرتالله سیفی؛ مدیرعامل اسبق شرکت بهینهسازی مصرف سوخت بر این باور است که با وجود بالا بودن شدت انرژی در ایران، از آنجائی که مصوبات و قوانین لازم و برای شرایط حال حاضر، کافی برای مدیریت این موضوع وجود دارد، دولت سیزدهم کافی است دست به اجرای قوانین بزند تا حرکت خوبی برای مدیریت مصرف انرژی در ایران رقم بخورد. چراکه راندمان سرمایهگذاری در بخش مدیریت انرژی سه برابر راندمان سرمایه گذاری در بخش تولید است.
در ادامه این گفتگو با سیفی آمده است:
سالها است که موضوع بهینهسازی مصرف انرژی و بالا بودن مصرف انرژی در کشور مطرح میشود، با این حال همچنان این چالش در کشور وجود دارد و علیرغم راهکارهای بسیاری که اندیشیده شده، نتیجه قابل قبولی حاصل نشده است.
بله. البته به نظر من موضوع بزرگتر از مدیریت بخش مصرف انرژی است. بهتر است موضوع انرژی را به عنوان مقولهای که هم در بخش تولید و هم در بخش مصرف، نیاز به مدیریت دارد نگاه کنیم. درواقع موضوع فقط بخش مصرف نیست بلکه تلفات انرژی در ایران در بخش تولید هم بسیار بالا است. بنابراین بهتر است به جای واژه مدیریت مصرف انرژی از مدیریت شدت انرژی استفاده کنیم. چراکه اصطلاح «شدت انرژی» هم تولید را در بر میگیرد و هم مصرف را و البته بخش اقتصاد را. زیرا نشان دهنده این موضوع است که به ازای یک واحد تولید ثروت ملی، چه میزان انرژی مصرف میکنیم.
این درحالی است که کمتر کسی به میزان تولید انرژی در کشور توجه دارد.
دقیقا. همواره سمت مصرف انرژی از سوی اقشار مختلف دیده میشود، درحالی که باید هم تولید دیده شود و هم مصرف. اینکه چه اقداماتی انجام شده و چه اقداماتی انجام نشده است، مقوله بسیار طولانیای است. آماری که در ترازنامه انرژی و هیدروکربوری وزارتخانههای نفت و نیرو وجود دارد، نشان میدهد شدت انرژی در ایران طی 15 سال گذشته نه تنها کاهش نیافته، بلکه به میزان زیادی هم افزایش یافته است. درحالی که شدت انرژی در نقاط مختلف جهان و کشورهای چین، آمریکا، روسیه و حتی کشورهای کمتر توسعه یافته... رو به کاهش بوده و حتی در برخی موارد به یک دوم هم کاهش پیدا کرده است. این موضوع نشان میدهد در ایران بخش تولید و بخش مصرف انرژی رها شده و به درستی مدیریت نشده است. البته این موضوع فقط به دولت قبل ربطی ندارد، بلکه حداقل در دو دهه گذشته به طور کلی انرژی را مدیریت نکردهایم.
البته طرحهای زیادی برای این موضوع وجود داشته است.
بله. اقدامات زیادی هم انجام شده است و در برخی موارد دستاوردهای چشمگیری هم به دست آمده است اما یا کافی نبودند یا مستمر نبوده یا راه را اشتباه رفتهایم چرا که نتیجه که نصف شدن شدت انرژی بود حاصل نشده است.
این عدم موفقت از کجا نشات گرفته است؟
به نظر من عدم موفقیت ناشی از عدم سرمایهگذاری مستمر هم در بخش تولید و هم در بخش مصرف بوده است. زیرا تقریبا طرحها، برنامهها و سرمایهگذاریها بیشتر روی این موضوع تمرکز دارد که کمبودها باید از طریق تولید بیشتر انرژی جبران شوند نه از طریق مدیریت شدت انرژی. اگر دقت کنیم فکر همه ذینفعهای اصلی (مانند دستگاههای اجرایی دولت، مشاوران، پیمانکاران، بازار سرمایه) حول و حوش تولید بیشتر انرژی است .
چگونه این موضوع باید مدیریت شود؟
برای مدیریت انرژی به برنامه نیاز است، خوشبختانه هم وزارت نیرو و هم وزارت نفت دارای دو سازمان هستند به نام های ساتبا و بهینهسازی مصرف سوخت کشور که هردو ارگان دارای برنامه و پروژههای تعریف شده در این حوزه هستند، در کارهای مشخص امتحان پس داده دارند.این درحالی است که سالها روی این برنامهها سرمایهگذاری مادی و معنوی صورت گرفته است، در جهت تحقق آزمایش شده و آماده اجرا میباشند، برخی از این موارد به قانون، مصوبه شورای اقتصاد، مصوبه هیات دولت و آیین نامه اجرایی و ردیف بودجه هم رسیده است.
لطفا مثال بزنید.
برای مثال توسعه حملونقل ریلی. از سال 1393 در این زمینه مصوبه وجود دارد اما کار عمدهای صورت نگرفته است. طبق مصوبه شورای اقتصاد سرمایهگذاری درتوسعه حملونقل ریلی، چه مسافربری و چه باربری باید سرمایهگذاری صورت بگیرد. اگر این کار انجام شود مصرف انرژی به ازای هر واحد، برای مثال تن کیلومتر بار یا در هر نفر کیلومترمسافربری به یک پنجم همین مقادیر در جاده تقلیل می یابد. زیرا زمانی که از جاده استفاده میشود، در مقایسه با استفاده از ریل، گازوئیل و بنزین بیشتری مصرف میشود. 7.5 میلیارد دلار برای این بخش پیش بینی شده اما روشها غلط بوده و اجرا نشده است، بنابراین راهکار و برنامه و حتی مصوبه و قانون وجود دارد و فقط اجرای آن مانده است.
با همه این تفاسیر مهمترین کاری که دولت سیزدهم باید در این حوزه انجام دهد، چیست؟
دولت سیزدهم لازم نیست به عقب بازگردد و میتواند روی اجرا کار کند. برای اجرا هم مقداری سرمایه اولیه لازم است. برای مثال در طرح مذکور، لازم نیست 7.5 میلیارد دلار توسط دولت پرداخت شود. اصولا باید از مشارکت بخش خصوصی استفاده کرد. به این طریق که حدود 200 تا 300 میلیون دلار صندوقی تشکیل دهند که از سرمایهگذار به صورت مستمر و قطعی حمایت شود، این مسیر خود به خود جلو میرود و بعد از آن کارها و ثروتزایی به صورت زنجیرهوار پیش خواهد رفت.
نمونههای دیگری هم وجود دارد؟
بله. مدیریت مصرف موتورخانههای ساختمانها، جایگزینی بخاریها، طرح وزارت نیرو برای جایگزینی کولرهای گازی، نوسازی ناوگان تاکسی و اتوبوس شهری و... که همگی دارای مصوبه هستند و آمادهترین مسیر برای دولت سیزدهم اجرای مصوبات شورای اقتصاد در ماده 12 قانون رفع موانع تولید است.
فکر میکنید دولت سیزدهم برای این موضوع تدبیری اندیشیده است؟
شاید زود باشد برای قضاوت. بسیاری از مسائل اجرایی وجود دارد که هنوز از سوی دولت سیزدهم بیان نشده است. به نظر من نمیتوان ایراد گرفت. کارمندان در بدنه دولت و سازمانهای مختلف تغییر نکردهاند و همگی واقف هستند و فقط اراده هیات دولت بعد از مشخص شدن وزرای نفت و نیرو مهم است. بنده و بسیاری از فعالان قطعا اهمیت این موضوع را به دولت گوشزد خواهیم کرد. همچنین این موضوع از طریق انجمنها، اتاق بازرگانی، سازمانها پیگیری میشود و برای مقاومت و تابآوری اقتصاد لازم است در صدر برنامهها قرار بگیرد.
اگر بخواهیم از نگاه آمار به موضوع تولید و مصرف انرژی نگاه کنیم، صرفهجویی در مصرف انرژی چه میزان صرفهجویی مالی برای کشوررقم خواهد زد؟
هر واحد سرمایه گذاری در مدیریت مصرف، سه برابر بهتر از یک واحد سرمایه گذاری در تولید انرژی برای کشور ثروت ایجاد میکند. یعنی اگر سه دلار داشته باشیم، با سه دلار یک بشکه نفت تولید شود، با همان سه دلار میتوان سه بشکه نفت را مصرف نکرد. این به معنی آن است که راندمان سرمایهگذاری در بخش مدیریت انرژی سه برابر راندمان سرمایه گذاری در بخش تولید است. بنابراین بهترین کار برای دولتهایی که بودجه کمی دارند، این است که جایی سرمایهگذاری کنند که راندمان بهتری دارد.
به نظر شما بهینهسازی مصرف یا به قول شما شدت انرژی چه تاثیری در بهبود وضعیت محیط زیست دارد؟
اگر مدیریت شدت انرژی اجرایی شود، دولت میتواند با یک تیر سه نشان بزند. نخست که همان کاهش شدت انرژی است و از محل انرژی آزاد شده و فروش آن درآمد مستقیم ایجاد میشود؛ دوم آنکه وضعیت محیط زیست هم بهبود مییابد، زیرا زمانی که مصرف زیاد نیست، احتراق وجود ندارد و در نتیجه میزان انتشار گازهای گلخانهای نیز کاهش خواهد یافت. از سوی دیگر، از آنجائی که مدیریت مصرف و شدت انرژی وابسته به نیروی انسانی است و با توجه به نیروی انسانی جوان و تحصیلکرده در کشور، این جریان میتواند منجر به اشتغالزایی بالایی شود. البته مزیتهای دیگرسیاسی و اجتماعی و امنیتی هم با اجرای طرح های مدیریت انرژی به وجود میآید که امیدوارم این اتفاق رخ دهد و به زودی شاهد تحول در اقتصاد کشور باشیم.
گفتگو از پونه ترابی
انتهای پیام