مدیرگروه دفتر مطالعات انرژی وین:
پارس جنوبی آن چراغ جادویی افسانهای نیست!
پونه ترابی؛ درحالی که زنگ خطر مصرف بیاندازه گاز در ایران به صدا درآمده است و حتی زمزمههای واردات گاز به ایران که عنوان دومین کشور دارنده گاز در دنیا را یدک میکشد به صدا درآمده است، شاهد امضای قرارداد دو میلیارد دلاری توتال با قطر برای افزایش تولید گاز مایع از گنبد شمالی یا همان پارس جنوبی بودیم.
به گزارش مثلث انرژي به نقل از هفته نامه نفت جنوب، موضوعی که مدیرگروه دفتر مطالعات انرژی وین آن را از دست رفتن فرصتها برای ایران میداند و بر این باور است که کشف پارس جنوبی باعث شد ایران به یک سرمستی نابخردانهای دست پیدا کند که از همان ابتدا سیاستهای گازی این کشور را به بیراهه کشاند.
صحبت را با سیاستهای گازی ایران آغاز کنیم. نظر شما درمورد این سیاستها چیست؟
صحبت درمورد سیاستهای گازی ایران قدری مشکل است. در واقع سیاستهای گازی بخشی از برنامه کلان انرژی و حتی بخشی از برنامههای کلان توسعه کشور است. در دهههای پیشین، هر از چند یک بار مفهومی از چهارچوبهای توسعهای در ذهن مسئولین شکل میگرفت و طرحهای توسعهای در قالب آن دیده میشد. در دهه اول پیروزی انقلاب، کلید واژه توسعه اقتصاد، آمایش سرزمین بود. بعد به عنوان طرح جامع، طرح استراتژیک و تعداد دیگری از چهارچوبها تعریف شد. در وزارت نفت سه الی چهار طرح جامع گاز تدوین شد. حتی تعداد نشریههای یکی از این مجموعه گزارشها آنقدر زیاد شد که به ناچار یک کتابخانه کامل به آن اختصاص داده شد.
منشاء این گزارش نویسیها کدام طرح بود؟
قطعا کشف پارس جنوبی. در آن زمان سرمستی نابخردانهای بر نظام انرژی کشور سایه انداخت. اندازه این میدان آنقدر بزرگ بود که میخواستیم بیپروا همه کار انجام دهیم، به همه اروپا گاز صادر کنیم، تمام ایران را تحت پوشش گاز قراردهیم و به تمام میادین نفتی فرسوده از جنگ تحمیلی که در خفگی ناشی از فقدان سرمایه و تکنولوژی به سر میبردند، گاز تزریق کنیم! درواقع ما سیاست گازی نداشتیم، رویای یک طرح جامع انرژی داشتیم که آن را اشتباها استراتژی گازی تلقی میکردیم.
این تفکرات همچنان وجود دارد؟
خیر. در این یک دهه متوجه شدیم پارس جنوبی آن چراغ جادویی افسانهای نیست، همچنین متوجه ضرورت رسیدگی به حساب و کتابهای بخش انرژی و گاز کشور شدهایم. البته اساساً موضوع میادین مشترک با همسایگان برای ایران جنبه سیاسی و نمادی از اقتدار سیاسی و ژئوپلیتیک دارد. در واقع غیر از پارس جنوبی، در مورد سایر میادین مشترک، مطالعات دقیقی در اختیار نداریم.
صنعت گاز ایران درحال حاضر در دنیا در چه جایگاهی قرار دارد؟
صنعت گاز ایران در جایی قرار دارد که صنعت نفت آن تقریبا ۵۰ سال پیش قرار داشت. از اوایل قرن بیستم، بهترین و بزرگترین میادین نفتی کشف و مورد بهرهبرداری قرار گرفتند. در دهه ۱۹۷۰ متوجه شدیم که دوران میادین عظیم و سرشار از نفت مرغوب به سر آمده و باید تلاش کرد میادین متوسط و کوچک را توسعه داد. البته این پدیده فقط در مورد ایران صدق نمیکرد ومیتوان آن را به بخش زیادی از خاورمیانه بسط داد. هرچند یک منبع عظیمی به نام پارس جنوبی در اختیار داریم اما منابع مالی، فنآوری و امکانات لازم برای توسعه آن را نداریم. این مشکل در مورد میادین مستقل غیرمشترک هم وجود دارد. صنایع نفت و گاز دارای ماهیت بینالمللی هستند و با درونگرایی و انزوا، کار پیش نمیرود.
این درحالی است که زنگ خطر مصرف بیش از اندازه در داخل کشور نیز به صدا درآمده است.
بله. این رشد بیپروای مصرف داخلی، هزینهای است که گاز برای جبران یک اقتصاد مستعمل میپردازد. تمام صنایع عمده ایران انرژی طلب هستند. این حجم از انرژی که در ایران مصرف میشود برای یک اقتصاد یک تریلیون دلاری است نه یک اقتصاد ۳۰۰ میلیارد دلاری. ایران در بخش میادین مستقل گازی و توسعه پارس جنوبی غیبت طولانی داشته است. همسایگان جنوبی ایران هر کدام یک شرکت سهامی با مسئولیت محدود هستند و به سبک دولت-ملت عمل نمیکنند. جمعیت بومی آنها عموماً کمتر از ۲۰ درصد جمعیت مستقر و شاغل است. چنین کشورهایی میزبانهای خوبی برای شرکتهای خارجی هستند. چیزی به نام قانون نفت به آن مفهومی که در کشورهایی مانند ایران یا ونزوئلا است وجود ندارد بنابراین ضریب جذب سرمایهگذاری در آنها بالا است. برای ایران پتانسیل گاز شمال و دریای خزر مهم است. البته در شمال هم فرصتها محدود است زیرا غفلت طولانی داشتهایم و به تکنولوژی و سرمایهگذاری بالایی نیاز داریم. به نظر من از توان کنونی داخلی و کشورهای طرف رابطه و تعامل با ایران خارج است. لازم است گشایشهای لازم با تدبیر صورت پذیرد. در عین حال جنگ اوکراین نشان داد که فرصتها همیشگی نیستند. امروز دنیا با پس لرزههای فروپاشی اتحاد شوروی سابق روبرو است.
به نظر شما چرا ایران که در ابتدا گمان میکرد میتواند به اروپا گاز صادر کند، اکنون به فکر واردات گاز افتاده است؟
مجمع کشورهای صادر کننده گاز در تهران متولد شد. نام آن را هم ایران انتخاب کرد. این بدان معناست که جمهوری اسلامی ایران، آگاهانه به این جمعبندی رسیده بود که مصمم است یک بازیگر بینالمللی و منطقهای گاز باشد. چه شد که حالا باید با این پرسش مواجه شویم که کسری عرضه گاز را از کجا تامین کنیم؟ قطعا در طول این سالها، راههای اشتباهی طی شده است. سیاستگذاری گاز برعهده صندوقهای رأی نمایندگان در مناطق دور افتاده گذاشته شد که تنها قولی که میتوانستند برای کسب رأی به مردم بدهند انشعاب گاز بود. یعنی سیاستگذاری گاز از اتاقهای فکر به خیابانها کشیده شد. وزارت نفت، محل رفت و آمد نمایندگانی شد که برای کشیدن خط لوله گاز به حوزههای انتخابی خود، رایزنی میکردند. البته این موضوع قدری رفاه برای مردم مناطق محروم فراهم آورد که مسلماً مهم است، اما خارج از مسیر مصالح ملی و صادرات گاز و استراتژی تبدیل کشور به یک بازیگر جهانی گاز شد. البته که نباید ناامید شد. اخیرا هیأتهای مختلفی به کشور ما رفت و آمد میکنند که مهم است. اما ما هم سخاوتمندانه از واژه دیپلماسی اقتصادی یا دیپلماسی انرژی، استفاده میکنیم. دیپلماسی اقتصادی بخردانه یعنی بهرهبرداری از همین شرایط سخت و آشوبهای بینالمللی برای بهبود و ارتقای شرایط موجود.
تعامل ایران با کشورهای همسایه درمورد میادین مشترک را چگونه ارزیابی میکنید؟
ایران جمعا ۲۸ حوزه مشترک نفتی و گازی با همسایگان از جمله عراق، امارات، قطر، عمان، کویت و ترکمنستان دارد اما در طول نیم قرن گذشته در هیچ موردی با همسایگان برای بهرهبرداری مشترک به توافقی نرسیده است. در دنیا حدود ۳۵۰ میدان مشترک نفتی و گازی وجود دارد. قوانین و کنوانسیونهای بینالمللی راه کار ارائه دادهاند اما در تمامی موارد، یک اصل حاکم است. طرفی که بهرهبرداری را زودتر شروع میکند طرف برنده است. هیچ معاهده بینالمللی برای میادین مشترک جرمانگاری نمی کند. پیش از انقلاب بحث میادین مشترک جدی نبود، اما در سالهای پس از پیروزی انقلاب به تدریج جدی و سیاسی شد. گاهی برای امتیاز دادن به یک کشور همسایه، حتی از میدان مشترک نامی برده نمی شد. در واقع جاماندگی ایران از فعالیت در میادین مشترک از دوران جنگ تحمیلی شروع شد. ایران گاهی برای پرهیز از تحریک یکی از همسایگان همراه با سیاستهای کشور، ترجیح میداد که هیچ نامی از یک میدان مشترک برده نشود.
این موضوع درمورد قطر هم صادق است؟ زیرا اخیار شاهد حضور توتال در این کشور برای توسعه میدان گازی گنبد شمالی بودهایم.
بله. در مورد قطر و حضور توتال هم همین قاعده جاری است. یعنی موضوع در چهارچوب کاهش سطح تنش یا تقویت روابط دیپلماتیک دیده میشود. بخش حقوقی شرکت ملی نفت تواناییهای بالایی داشت، اما مجوز ورود حقوقی و قضایی به مقوله میادین مشترک را نداشت. با توجه به اتفاقات سیاسی در کشورهای مختلف دنیا، لازم است شرکتهای بینالمللی و صاحب نام به عرصه بخش انرژی ایران ورود کنند و ایران سیاست اولویت اقتصادی را محور تعاملات منطقهای و بینالمللی خود قرار دهد.
به نظر شما راهکاری که ایران میتواند در پیش بگیرد تا خود را از اتفاقاتی مانند واردات گاز ایمن کند، چیست؟
در شرایط کنونی اقتصاد ایران ناچاریم تا حدی از آیدهآلگرایی پرهیز کنیم. این که در ایران بعضاً دچار کسری عرضه گاز هستیم درست است. البته گاز ماهییت فصلی دارد. در مقاطعی مازاد هم داریم. به علاوه لجستیک و شبکه انتقال گاز ایران گسترده و دارای پراکندگی است. لذا در این شرایط مهمترین مزیت ایران ایفای نقش ترانزیت است. برای این منظور ایران میتواند از طریق باز کردن و تنوع بخشیدن به مسیرهای عبور گاز ورود کند. باید در نظر داشت که روسیه نمیتواند برای مدت طولانی تولید و انتقال گاز طبیعی خود را متوقف سازد. افت فشار و یخ زدگی در فصول سرد مشکل مهمی است. روسیه میتواند بخشی از گاز خود را از مسیر شبکه انتقال گاز ایران به مقاصد مورد نظر انتقال دهد. مصرف گاز در اتحادیه اروپا، در تابستان تقریبا دو برابر زمستان است. در ایران فاصله میزان مصرف در فصل گرما و سرما، کمتر است. اما هنوز درمقاطعی گاز مازاد بر مصرف داخلی وجود دارد. حال که بحث گذار انرژی از سوختهای فسیلی به عصر انرژیهای نو مطرح است، توجه به این واقعیت ضروری است که در میان انرژیهای فسیلی، گاز به تنهایی مقصد است و نه یک حامل حد فاصل گذار به انرژیهای دیگر. امروز قیمت گاز نسبت به سایر حاملهای انرژی پایین است. هدف اصلی مجمع جهانی صادرکنندگان گاز، در اصل دستیابی به نظام قیمت گذاری گاز بود. روسیه بنا به دلایل استراتژی انرژی خود، درمسیر قیمت گذاری عادلانه برای گاز اختلال ایجاد کرد و تا به امروز قیمتگذاری گاز نظام مستقلی پیدا نکرده و منبعث از قیمتگذاری نفت خام است. لذا برای ایران مقوله گاز دارای ارزش و اهمیت امنیت ملی است. ابزاری که ممکن است به سادگی از دست خارج شود. دیپلماسی عمومی، میتواند ایدئولوژیک باشد، اما دیپلماسی انرژی، ایدئولوژیک نیست. اما در بازار انرژی، غایب صحنه بازنده نهایی است.
جاده ابریشم گازی اورآسیا، یک واقعیت است و از مسیر ایران میگذرد، اما ایران موقعیت ژیواستراتژیک خود را از دست داده است.