علی آهنگر؛ پژوهشگر حوزه نفت و انرژی
نامش سازمان کشورهای «صادر»کننده نفت است، هرچند از آغاز تاسیس تاکنون فقط به مسائل «تولید» پرداخته است. چهار کشور ایران، ونزوئلا، عربستان و کویت به دعوت دولت عراق در شهریور 1339 هجری شمسی راهی بغداد شدند تا پایهگذار سازمانی باشند که مهار تولید نفت را در دست بگیرد. جلسه پنج کشور از 20 تا 23 شهریور (10 تا 14 سپتامبر1960) به مدت چهار روز به طول انجامید. حاصل، معاهدهای بود که در 14 سپتامبر به امضا رسید تا «سازمان کشورهای صادرکننده نفت» یا اوپک متولد شود.
این سازمان از روی کمیسیون راهآهن تگزاس الگوبرداری شده بود. سازمانی که از سال 1919 کنترل و تنظیم تولید و نظام سهمیهبندی را برای شرکتهای تولیدکننده نفت تگزاس به اجرا درآورد. پیشنهاد الگوبرداری از کمیسیون راهآهن تگزاس از سوی خوان پابلو پرز آلفونسو، وزیر نفت ونزوئلا به کشورهای تولیدکننده نفت خاورمیانه داده شد و سرانجام در جلسه چهارروزه پنج کشور یادشده در بغداد مورد قبول واقع شد.
قرار بود در شصتمین سالگرد تولد این سازمان، در 14 سپتامبر جشن مفصلی در بغداد و در همان سالنی که برای نخستینبار نمایندگان پنج کشور، اوپک را تاسیس کردند، برگزار شود اما کرونا مانع شد. وزیر نفت عراق و دبیرخانه اوپک با صدور بیانیههایی از برگزار نشدن این جشن همراه با تاثر و تاسف خبر دادند.
اوپک، کارتل نبوده و نیست:
سازمانی که برای ایستادگی در برابر شرکتهای تمامیتخواه که هفت خواهران نفتی خوانده میشدند، تاسیس شد، بدیهی بود که اگر از همان آغاز با بیاعتنایی رسانههای غربی مواجه نبود، از آن بهعنوان «کارتل» یاد میشد. واژه نفرتانگیزی که رسانههای خاورمیانه و حتی ایران نیز بدون توجه به معنا و مفهوم و مقصودی که رسانههای غربی از کاربرد آن دارند، نادانسته آن را گاه با تیترهای درشت به کار میبرند. میدانیم که کارتل واژهای انگلیسی است و به مجموعه شرکتهایی اطلاق میشود که انحصار تولید، توزیع و قیمتگذاری کالایی را در اختیار میگیرند و با تبانی و همراهی یکدیگر هرگونه رقیب و رقابت را از بین میبرند. آنها تنها هدفشان رسیدن به سود بیشتر است و در این راه قیمت را هرگونه که بخواهند تعیین میکنند و برای رسیدن به منفعت بیشتر هرگونه موازین اخلاقی، قوانین کشوری و حتی زیستمحیطی را نیز زیر پا میگذارند.
در آمریکا برای مبارزه با انحصار این قبیل کارتلها، قانون ضدانحصار یا آنتیتراست در 1911 تصویب شد. قانونی که بر پایه آن ترامپ پس از روی کار آمدنش اوپک را کارتل نامید و خواهان اجرای این قانون در مورد اوپک و مجازات کشورهای عضو آن شد.
ترامپ بر آتش شعار «بدون اوپک» خود همچنان میدمید که در بهمن ماه سال گذشته بلای عالمگیر کرونا آمد. با آمدن کرونا و در پی آن جنگ قیمت روسیه و عربستان و کاهش شدید تقاضای جهانی نفت در اثر خانهنشینی بیش از سهمیلیارد نفر از مردم جهان، قیمت نفت یکباره به سمت صفر لغزید و حتی در آوریل سیاه 2020 در بازارهای سرمایه آمریکا به منفی 40 دلار در هر بشکه سقوط کرد. در این زمان ترامپ دست به دامن اوپک شد تا با اقدام خود برای کنترل تولید و بهبود قیمتها، شرکتها و کشورها را از خطر متلاشی شدن نجات دهد. از این زمان به بعد شعار «بدون اوپک» بیمشتری ماند.
یکی از دلایل مهم کارتل نبودن اوپک در دسامبر 2016 به وقوع پیوست. زمانی که از دو سال پیش از آن یعنی از تیر 1393 (ژوئن 2014) نفت با قیمتهای رویایی سهرقمی و 115 دلار در هر بشکه به یکباره فاصله گرفت و در کمتر از چند ماه یعنی بهمن ماه همان سال به زیر 40 دلار در هر بشکه سقوط کرد. سقوطی که همچنان ادامه داشت و دیگر اوپک بهعنوان یک سازمان قادر به کنترل تولید و تاثیرگذاری بر قیمتها نبود. طرح تازهای میبایست و آن تشکیل سازمانی گستردهتر به نام «اوپکپلاس» بود.
اوپک که خود از 13 کشور عضو تشکیل میشد، در آذرماه 1395 با 10 کشور تولیدکننده نفت غیراوپک مانند روسیه، مکزیک، آذربایجان و... اتحاد تازهای را تشکیل داد تا بتواند بر تولید و بازار نفت تاثیر بگذارد. عملکرد اوپکپلاس با 23 عضو و با داشتن بیش از 43 میلیون بشکه تولید روزانه، هرچند در مقطعی بهطور نسبی موفق بود اما هیچگاه کارآمدی موثری نداشت. چندان که در حال حاضر و در روزی که شما این مقاله را میخوانید با وجود توافق اوپکپلاس و رعایت سهمیه کاهش 10 میلیون بشکهای نفت، قیمت نفت بار دیگر روند کاهشی شدید را در پیش گرفت و به کانال 30 دلار در هر بشکه فروغلتید. روندی کاهشی که ترس و نگرانی رسیدن به 20 دلار را هم مطرح ساخته است.
آینده اوپک در گرو تغییر رویکرد:
به باور کارشناسان بینالمللی نفت، اوپک امروز با اوپک 60 سال پیش کاملا متفاوت است. اگر 60 سال پیش نیاز این بود که اوپک برای کنترل و تسلط بر تولید به وجود آید، علتش آن بود که همه ذخایر نفتی و تولید و فروش نفت کشورها دراختیار و انحصار هفت شرکت خارجی قرار داشت. ولی اکنون کشورهای صاحب نفت بر ذخایر و تولید و بازاریابی نفت خود تسلط دارند و دیگر مساله کنترل بر تولید مطرح نیست.
از سوی دیگر در زمان تاسیس اوپک در 60 سال پیش، تقریبا همه نفت تولید شده به خارج صادر میشد و درآمد نفتی کشورهای صاحب نفت وابسته به افزایش تولید بود. ولی اکنون بخشی از تولیدات کشورهای نفتی در داخل کشورشان به صورت سوخت و... مصرف میشود. بهعلاوه هر کشور دارنده نفت با توسعه صنایع پتروشیمی، بخشی از تولید خود را به تولید محصولات پتروشیمی اختصاص میدهد. همچنین با توسعه پالایشگاهها، بخشی از تولید هر کشور خوراک پالایشگاهها برای صادرات فرآوردههای نفتی میشود. پس با این دلایل، دیگر چه لزومی دارد سازمان اوپک تمرکز خود را بر سهمیهبندی تولید کشورها قرار دهد؟
به عبارت دیگر، به باور این کارشناسان، حالا زمان آن فرارسیده است تا اوپک با تغییر ساختار، هویت خود را بازسازی و بازیابی کند و از سازمانی تولیدمحور به سازمانی صادراتمحور تبدیل شود. به این معنا که بهجای تمرکز بر تولید، بر صادرات تمرکز کرده و هر گونه سهمیهبندی را فارغ از میزان تولید کشورها، بر صادرات آنها وضع کند.
در باور کارشناسان، یکیدیگر از دلایلی که اوپک باید تغییر ساختار دهد، تمرکز آن بر نفت خام است. درحالی که امروز محصولاتی همچون NGL یا مایعات گاز طبیعی و صادرات فرآورده و نیز میعانات گازی در کنار نفت خام بر بازار جهانی سوخت تاثیر میگذارند.
نظام سهمیهبندی صادرات بر چه مبنایی میتواند باشد؟
پس بنابراین، آنچه آینده اوپک را میسازد یکی تغییر ماموریت از تولید به صادرات است و دیگری گسترش حوزه عملکرد از نفت خام به دیگر سوختهای مایع ازجمله انجیال و میعانات گازی و فرآوردههای نفتی است. درخصوص تغییر ماموریت از تولید به صادرات، این مسئله پیش میآید که اوپک در تعیین نظام سهمیه بندی صارات، با چه مبنا و معیاری میخواهد و میتواند برای کشورهای عضو سهمیه صادرات تعیین کند؟ این سوالی مهم و اساسی است.
یکی از معیارهای مهم تعیین سهمیهبندی صادرات برای هر کشور، میزان ذخایر نفتی درجا یا ثابت شده هر کشور عضو میتواند باشد. بدیهی است هر کشور دارای ذخایر بیشتر، حق بیشتری هم برای صادرات داشته باشد. خاصیت این روش برای کشورهای دارای ذخایر کمتر این است که به علت صادرات کمتر، در سالهای طولانیتری میتوانند از ذخایر خود بهرهمند باشند.
آینده تولیدکنندگان شیل در گرو همراهی با اوپک:
اینکه اوپک باید با تغییر ساختار و ماموریت، از تولید به صادرات تمرکز کند شکی نیست؛ اما آیا با این تغییر رویکرد مشکل اصلی ثبات قیمتها در بازار جهانی حل میشود؟ مساله این است که هم قیمتهای بالا برای اقتصاد کشورهای صادرکننده و مصرفکننده مضر است و هم قیمتهای پایین به ضرر هر دو طیف صادرات و مصرف و نیز سرمایهگذاران تمام میشود. پس قیمتهای میانهای وجود دارد که هم به نفع کشورهای صادرکننده نفت است و هم نفع مصرفکنندگان و سرمایهگذاران را در پی دارد. اما این قیمتهای میانه و باثبات چگونه به دست میآید؟ پاسخ روشن در میزان عرضه و تقاضاست. اما مشکل اینجاست که از سالهای 2008 به این سو دیگر کشورهای دارنده نفت متعارف تنها عرضهکنندگان نفت در بازارهای جهانی نیستند بلکه بلایی به نام نفت شیل دامنگیر عرضه و تقاضا شده است.
در پرتو پیشرفت تکنولوژی و دستیابی شرکتهای بزرگ نفتی به فناوری شکست هیدرولیکی، حالا تولید نفت آمریکا از 10 میلیون بشکه در روز گذشته و قابلیت تولید 13میلیون بشکه در روز را دارد. روسیه کشور دیگری است که ظرفیت تولید خود را فراتر از 11 میلیون بشکه در روز قرار داده و کشوری چون برزیل حالا یک مدعی سرسخت تولید و عرضه نفت است. در این شرایط، درحالی که دنیا فقط متقاضی 92 تا 95 میلیون بشکه نفت در روز است، این امکان وجود دارد که بیش از صدمیلیون بشکه نفت در روز عرضه شود. رقابت کشورها برای حفظ بازار و از دست ندادن مشتری، گاه کار را به ارائه تخفیفهای هنگفتی میکشاند که انتظار به تعادل رسیدن قیمت نفت را به آرزو تبدیل میکند.
در چنین شرایطی، هر گونه سهمیهبندی اوپک، بدون حضور همه کشورها و شرکتهای صادرکننده نفت بینتیجه خواهد بود. تعادل در صنعت جهانی نفت تنها موقعی به دست میآید که همه کشورها و شرکتهای بزرگ تولیدکننده نفت، بهویژه تولیدکنندگان شیل آمریکا، بر سر عقل آمده و با اهداف و آرمانهای اوپک همراه و همسو شوند. در غیر این صورت، آنچنانکه دانیل یرگین گفت، با نوسانات شدید قیمت نفت، شرکتها ورشکست میشوند اما نفت همچنان میماند.